فایت.....
|
|
بعضی روزها ادم دوست داره با یه نفر دعوا کنه.
همین جوری ها.
موضوع خاصی هم مد نظر نیست......
شخص خاصی هم مد نظر نیست.البته ترجیحا زبونش دراز باشه بهتره که بتونه محکم کلمه ها رو بکوبه تو صورتت ،جوری که دردت بیاد.
بد هم دردت بیاد....این جوری بهانه داری که تو هم بزنیش و کلمه های سنگین رو با تمام قدرت پرتاب کنی به سمتش....
اره بعضی روزها ادم دوست داره به جای این که کنار رینگ بوکس وایسه و فقط بگه فایت...فایت......بره وسط رینگ.
اره....
دوست داره بره تو رینگ بوکس.
بخوره و بزنه.....
بخوره و بزنه.....
بعدش زخمی و خونین و بی حال اگه تونست رو پاش و اگه نتونست رو برانکارد بیاد بیرون.....
اون وقته که در حالی که هیچ چیز نتونسه ادم رو به ارامش برسونه،این زد و خورد علی رغم ظاهر خشنش،ادم رو به ارامش میرسونه.....
نگار
نظرات شما عزیزان:
مجید 
ساعت12:42---6 خرداد 1393
سلام
من خیلی از پزشکی خوشم میاد
شما که خانم هستین اما اگه آقا بودینو مشاغل سخت رو تجربه کرده بودین حتما به شغلتون افتخار میکردینو علاقه نشون میدادین
سعی کنین از رشته تحصیلی و رشته تون لذت ببرین .عمیق در موردش فکر کنین
راستی با اجازه تون لینکتون کردم
موید باشین پاسخ:سلام ممنون.بیرونش بقیه رو کشته توش خودمون رو......
....................... 
ساعت19:21---19 شهريور 1392
در جواب دوست عزیز (م) اگه بعضی امتحان های مهم (مثل کنکور )که دیگه فرصت جبران را نداری (به خاطر سربازی )از دست بدی اونوقت مرگ برات افتخار میشه
به قول دکتر نگار (پیوست ) اگه از 5نفر افراد خانواده خودت 4نفر متخصص با شن قطا به نتیجه من می رسی پاسخ:قبول ندارم.معتقدم ازدست ندادین فقط زمانش عقب افتاده
شهناز 
ساعت8:47---19 مرداد 1392
یعنی فقط باید ادم با زد وخورد اروم بشه؟؟ پاسخ:نه دوست من.دوباره مطلب رو بخونین.گاهی این جوریه
امیر 
ساعت16:33---17 مرداد 1392
واقعا گاهی با زد وخورد ادم به ارامش میرسه
ولی هر زد وخوردی هم جواب نمیده.gif) پاسخ:بله.زد و خورد باید شرایط خاص داشته باشه تا ارامش به بار بیاره
یاسمین 
ساعت18:17---7 مرداد 1392
سلام نگار جان. نمی دونم منو یادت هست یا نه؟ دوست دکتر نفیسم..من خودم به شخصه از فردای امتحان تا 2هفته تو شوک بودم! اما از بعدش دیدم که چی؟ دنیا که به آخر نرسیده، رتبه ها که اومد شوهرم هنوز امیدوار بود اما من آب پاکی رو ریختم رو دستش و در واقع رو دست خودم که این امتحان رو تموم شده بدونم. اما نه اینکه دست از تلاش های بعدی بردارم، نه، اتفاقاً انگیزم قویتر شد واسه تلاش بیشتر. چون می خوام به آرزوی بچگیم برسم، اما می دونم در صورت رد شدن مجدد هیچ اتفاقی نمی افته جز اینکه من عزمم رو بیشتر جزم میکنم واسه رسیدن به هدفم تو زندگی..چون زندگی سوا کردنی نیس که، درهمه، خوشی و ناخوشی با هم، زدن و خوردن با هم
مراقب خودت باش، زندگی کن و هیچ وقت خسته نشو واسه تلاش، تلاش برای هدفت.gif) پاسخ:سلام عزیزم.اره دقیقا .جالب بودن زندگی به همین در هم بودنشه گلم.ممنون.امیدوارم تو هم موفق باشی دوست خوبم
ابریشم 
ساعت12:43---7 مرداد 1392
یه سال پیش اومدم این وبلاگ بعدا هرچی فکر کردم اسمش یادم نیومد!
اما عکس پروفایلش خوب یادم مونده بود
دیروز از صبح همش این عکس پروفایلتون میومد تو ذهنم نمیدونم چطوری دوباره رسیدم به وبتون!
اون موقع یادمه از ازمون دستیاری نوشته بودید که امید به قبولی نداشتین پاسخ:تاریخ دوباره تکرر شد ابریشم عزیز
Reza 
ساعت10:33---7 مرداد 1392
پزشكا هم سالي يه بار ميرن تو رينگ با ازمون دستياري يه فصل حال ميكنن. اميدوارم امسال با پاي خودت بياي بيرون پاسخ:ممنون دوست عزیز.امیدوارم همین طور بشه
dr.milad 
ساعت21:28---6 مرداد 1392
من که هر چی خواستم برم وسط رینگ با برانکارد آوردنم بیرون..gif)
دکتر میلاد رزیدنت جراحی عمومی پاسخ:امیدوارم دفعات بعدی خودتون بیاین بیرون
arvin 
ساعت11:06---5 مرداد 1392
عبوري رد ميشدم نوشته هات زيباست من هم گاهي مي نويسم ولي هميشه ميگويم بايد از سرنوشت شايد من آدم دعواهامو پيدا كرده ام نوشته هايم هر جور بخواهي هستند گاهي چنان بي زبان كه آدم هر چي دق دلي داره سرشون ميريزه وگاهي چنان خشن كه وقتي هوس كتك خوردني حسابي ميكني حسابي حالتو جا ميارن وچند روزي از دردشون گريه ميكني ولي اشكال كارم اينه كه حتي با دفترام هم دوست نميشم
يك همكار رهگذر پاسخ:ممنون از حضورتون همکار عزیز
دکتر ریمل 
ساعت22:41---4 مرداد 1392
سلام
واییییی انقد از بوکس بدم میاد.... جالبه بعضیا با بریدن دستشون با تیغ آروم میشن!
خانم دکتر بنظرم فقط به فکمر کردن بهش بسنده کن که عمل کردن بهش خطرناکه .gif) پاسخ:نه بابا من رو چه به بوکس....
م 
ساعت17:43---4 مرداد 1392
سلام
چیزی نشده
تو امتحان رد شدی
این که مشکل نیست
مشکل اینه که دنیای خودت رو بستی به یه امتحان که چنین و چنانه. نه قبول شدنش ارزش داره نه رد شدنش
برو دنبال زندگی پاسخ:م عزیزم نمیدونی نظرت چه قدر برام ارامش بخش بود.باورت میشه اولین کسی هستی که این جوری راجع به امتحان باهام حرف زده؟حالم رو بهتر کردی.یکی از بهترین دکترایی هستی که که می شناسم......عمیقا ممنون
|
جمعه 4 مرداد 1392برچسب:, |
|
|
|