فکر کن نشسته باشی آهنگ فرشته ی نجات کامران و هومن رو گوش میکنی: 
خوب می دونم جای تو رو زمین نیست/خیلیه فرق تو فقط همین نیست/آدمای قصه های گذشته/به کسی مثل تو میگن فرشته نجات/فرشته ی نجات، فرشته ی نجات/تو جون ازم بخواه، اونم کمه برات/
همزمان با اون داری تصاویر مربوط به زیباترین خواستگاری این روز ها رو میبینی:
http://rozanehonline.com/%DA%86%D9%87%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7/%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%A8%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%88-%D8%AC%D8%B0%D8%A7%D8%A8%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C.html
بعد ازدواج هم نکرده باشی.
رمانتیک نمیشی؟نمیشینی خیالبافی کنی؟نه؟اصلا؟حتی یه ذره؟پس پاشو برو بیرون از وبلاگ من بذار آدمهای عادی به کارشون برسند.
آدمهای عادی عزیز ادامه میدیم:
عرض میکردم خدمتتون.بله داشتم به شاهزاده ی خودم فکر میکردم(که البته معلوم نیست توی کدوم ترافیک کائنات گیر کرده نرسیده هنوز!!!!!!!)
رمانتیکترین خواستگاری به نظر من فقط میتونه 1 جا برای من اتفاق بیفته
اون هم توی بیمارستانه.توی بخش اورژانس.چند تا تئوری دارم براش:
1-اورژانس خیلی شلوغه. تو اوج بدبختی و در حالی که دستای هر دو مون(بنده و آقای شاهزاده)غرق خونه بدون هیچ حلقه ای ازم بخواد باهاش ازدواج کنم.
2-اورژانس خلوته و من تو اتاق رست (استراحت)نشستم.با حلقه میاد تو و درخواست ازدواج میکنه.
3-اورژانس زیاد مهم نیست.همه ی پرسنل دست به یکی میکنند من اون روز نروم تو اتاق رست.بعد آخر وقت که برای عوض کردن لباس میرم رست،میبینم اتاق پر گله و منتظر من نشسته و با حلقه پیشنهاد ازدواج میده.
البته واضحا باید قبلش همدیگه رو شناخته باشیم و همدیگه رو دوست داشته باشیم و همین طور قبلش 120 بار نگفته باشه کی با خانواده خدمت برسیم.
شاید که نه حتما خیلی پیاز داغش زیاد شد.ولی خوب تقصیر من نیست.فضا اینجوریه.درک میکنید دیگه نه؟
پیوست:بالاغیرتا جنبه داشته باشین.یا نظر نذارین یا اگه میذارین مسخره نکنین.
ارادتمندفقط در حال حاضر رمانتیک
"نگار"
تو جون ازم بخواه ..... اونم کمه برات.....
نظرات شما عزیزان:
مرجان 
ساعت21:53---30 خرداد 1392
پاسخ:اوهوم
هزارپا 
ساعت8:33---24 مرداد 1391
ایشالا سومی برات پیش بیاد
پاسخ:ممنون
ای لی 
ساعت4:52---5 مرداد 1391
چقدر تو پروانه ای هستی
یه پروانه ی کوچک آبی رنگ
مامان 
ساعت10:00---19 تير 1391
خیلی عالی بود .اینطور که تو تصور کردی منم دلم یه خواستگاری دیگه می خواد
ولی اتاق رست با غافلگیری وگل بهترینش بود حداقل دستات خونی نیست مادر
پاسخ:ممنون
سانتاماریا 
ساعت21:31---6 تير 1391
سلام
خیلی رمانتیک بود
منم همزمان با خوندنش داشتم تصور میکردم
به به ...
پاسخ:ممنون
psychiatrist 
ساعت11:54---29 خرداد 1391
خیلی با مزه بود! ولی من که تجربه اش رو دارم می گم که خانم دکتر ! زندگی واقعی با این فضاها فرسنگ ها فاصله داره!!! الانه ظاهرا همه آقایون بلدن نقش یه آدم رمانتیک رو بازی کنند ولی پاش بیفته می بینیم که از ارزشهای والای انسانی ( گذشت، جوانمردی، ادب ، بزرگواری و ...) تعداد زیادیشون بی بهره اند!! البته نظرم راجع به هم جنس هامون خیلی بهتر از این نیست، متاسفانه!!!
پاسخ:بله.پیاز داغش زیاد بود یه کم....
نفس 
ساعت9:54---26 خرداد 1391
سلام نگار جون
وبلاگ زیبایی داری و زیبا مینویسی
تصور کردن شرایطت خیلی جالب بود ولی باز از همه هیجان انگیزتر همون شماره 1 هست که در اوج خستگی و با اون اوضاع یادش هست که باید چی بگه
امیدوارم رمانتیک ترین خواستگاری از آن تو باشه
پاسخ:ممنون عزیزم
حمیدرضا 
ساعت9:41---25 خرداد 1391
هر جور دوست دارید فکر کنید خانم دکتر
ولی تا اونجاییکه من میدونم،تو اورژانس اون شاهزاده هه! هر چقدر هم که دنبال پیشنهاد ازدواج باشه ،از فرط خستگی یادش میره!!
ولی واقعا میذاره برای یه جای بهتر
شما هم خودتونو توی یه جای دیگه تصور کنید تا یهویی!سورپرایز نشید!
پاسخ:جذاب بودنش به اینه که یادش نره.من بهترین جا رو تصور میکنم که همانا اورژانس میباشد