لالایی
|
|
ساعت حدود یک و نیم بعد از نیمه شب ه.
مر.جان فر.ساد میخونه:
لالا شب پره شب تا صبح میخونه...دلم تا ابد پیش تو میمونه.
وبالش من خیس میشه از اشک....
خدایا شکر.
راضیم به رضای خودت....
ارادتمند نگار
نظرات شما عزیزان:
اشتا 
ساعت21:01---20 مهر 1395
سلام ایشالا که به هم میرسین.خوبه که جای امید هست.کاش برای منم اینقدر زود همه چی تموم نمیشد باور کنین منم دلم میخواست تاهروقت وهر زمان انتظارش رو بکشم ولی ازدستش نمی دادم پاسخ:اتفاقا انتظار و بلاتکلیفی بسیار سخت تر از تموم شدن 1چیز است.اگه ادم تکلیفش رو بدونه خیلی بهتره
امید 
ساعت10:35---20 مهر 1395
یعنی خلاف چیزی که خدا میخواد؟! پاسخ:ما نمیدونیم خدا چی میخواد.شاید بخواد من در اینده بهش برسم.معلوم نیست که
امید 
ساعت0:59---19 مهر 1395
ساعت یک نیمه شب
اگر راضی هستید به رضای خودش
پس چرا ناله میکنید؟
وقتی نخواسته به هم برسین
پس چرا از فکرتون بیرونش نمیکنید؟! پاسخ:چون هنوز امیدوارم بهش برسم.
امید 
ساعت1:30---18 مهر 1395
خوب آخه تند تند نمینویسید منم مجبورم برای هر نوشتتون یه دونه بنویسم اونوقت باید یکی دو هفته برای نوشته بعذی صبر کنم منم تک تنها حوصلم سر میره
شما هم که همش من و دعوا میکنین
پاسخ:عیبی نداره.بنویس.حرف میزنیم ولی برای آرشیو پاک میکنم.نه دعوا نمیکنمت.فقط هر خونه ای قوانین خودشو داره که من توضیح میدمشون
امید 
ساعت23:55---16 مهر 1395
خانم دکتر نگار
اینجا موش داره؟
نوشته من کو؟! پاسخ:امیدجان برای اینکه خواننده های بعدی که بخش نظرات رو مطالعه میکنن احساس چت روم بودن بهشون دست نده با عرض معذرت من حتی الامکان نظرات غیرمرتبط با پست رو حذف میکنم.
اشتا 
ساعت7:27---15 مهر 1395
این روزا رو گذروندم میگذرونم .سخته. پاسخ:بله.خیلی سخته.
|
پنج شنبه 15 مهر 1395برچسب:, |
|
|
|